افسر جنگ نرم

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

افسر جنگ نرم

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

افسر جنگ نرم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان نقاب ابلیس بخش دوم بهشت جهنمی» ثبت شده است

 

 

رمان بهشت جهنمی از قسمت 26 تا آخر

 

 

بهشت جهنمی قسمت بیست و ششم

 (حسن)

- هنوز معلوم نشده هدفشون چی بوده و چرا اینکارو کردن؟

پدر مریم می پرسد. از صدای گرفته اش پیداست این دو سه روز چقدر خودخوری کرده.

مرتضی سینی چای را از آشپزخانه میگیرد و جلویمان میگذارد. او هم عصبانی ست؛ حق هم دارد. شتاب زده میگوید: "لابد کار همون هیئت محسن شهیده! یا کار اون بهاییا! شک نکنین!"

عباس لبخند ریزی میزند؛ شاید به خامی مرتضی. پدر دوباره می پرسد: "شما که این مدت پیگیر بودید بگید اینا کی بودن؟"

عباس نفسی تازه میکند: "مطمئن باشید از اون هیئت نبودن؛ اونا انقدر احمق نیستن که اینجوری خودشونو خراب کنن. من از روند تحقیقات نیروی انتظامی خبر ندارم.

پدر دلش نمی آید بیشتر از این عباس را اذیت کند. عباس نجیبانه می پرسد: "مصطفی حالش خوبه؟ میشه ببینمش؟"

- توی اتاقشه... بعیده خواب باشه. بفرمایید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۴۵
دور لر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

خلاصه ای از بخش اول رمان نقاب ابلیس؛ داستان روزهای با تو بودن...

مسجد صاحب الزمان در یکی از مناطق قدیمی تهران مسجدی بسیار فعال است...

این مسجد به همت حاج آقای محمدی روحانی مسجد و سید حسین کاظمی پور فرمانده بسیجی، به یک پایگاه فعال تبدیل شده است...

از کلاسهای دفاع شخصی و آموزش های رزمی گرفته تا کلاس های پرسش و پاسخ و بحث و روشنگری در مورد فضای مجازی و انواع کلاس های مختلف برای خواهران...

حسن صبوری پسرخاله ی سیدحسین یکی از دوستان خود، به نام سید مصطفی باقری را جذب مسجد می کند... و باعث می شود تا خانواده سید مصطفی و حسن وارد فعالیت های مسجد شوند...

در نهایت خانم صبوری مریم، خواهر سید مصطفی را برای حسن خواستگاری کرده و خانم باقری هم الهام، خواهر حسن را برای مصطفی خواستگاری میکند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۴۰
دور لر